شعر شهادت حضرت عباس (ع)
یا قمر العشیره
ای در شب چشمان تو مهتاب گرفتار
دریا شده بعد از تو به گرداب گرفتار
گیرایی مِی از نفس شعله ور توست
در هُرم لب توست می ناب گرفتار
عالم به نوا آمد و بیدار نبودند
مردان ستم پیشه ی در خواب گرفتار
یک مشت فلان بن فلان بن فلانند
این لشکر مغلوب به القاب گرفتار
این ظاهر امر است ببین اهل حرم را
لب تشنه ، مصیبت زده ، بی تاب ، گرفتار
تصویر رباب است و لب تشنه ی اصغر
عکسی که شده در قفس قاب گرفتار
این تیر چه تیری ست که گردانده علی را
چون ماهی افتاده به قلاب گرفتار
لب تشنه ی لب های تو شد آب و ندیدند
در برکه ی دستان تو شد آب گرفتار
مژگان تو تعقیب نماز شب قدر است
ای در خم ابروی تو محراب گرفتار
از بس که بلند است حدیث تو و دستت
ترسم که شود شعر به اطناب گرفتار
مثل تو کسی نیست که این گونه بماند
در بند غم حضرت ارباب گرفتار
احمد علوی