شعر وروديه محرم

محرم شد

دوباره سینه ها ناخواسته دریایی از غم شد
ألا یا اهل عالم! فصل ماتم شد…محرم شد

زمین نوحوا علی العطشان، زمان حیّ علی الروضه
لباس خونی ارباب روی عرش پرچم شد

دوباره روی دامان پیمبر فاطمه غش کرد
نوای “وا حسینا”یش نوای کل عالم شد

خدا و انبیا و اولیا دارند می گریند
چه آشوبی میان خلق از این داغ معظّم شد

حلالش باد شیر مادرش هر کس در این شب ها
بساط روضه بر اهل و عیال او مقدّم شد

برایش خرج کردیم و به جایش صد برابر داد
کسی که خرج هیأت کرد کِی از ثروتش کم شد؟

خدا را شکر اجازه داده تا گریه کنش باشیم
خدا را شکر سود نوکری ما همین غم شد

مرا هیأت کشانده مطمئناً دوستم دارد
مرامش این دهه بر هر گنهکاری مسلّم شد

طبیب ما حسین است و برای دردهای ما
همین با هم نشستن های بین روضه مرهم شد

همه ابن شبیب روضه ی شاه خراسانیم
بساط گریه با سوز روایاتش فراهم شد

مرتب هِی صدا می کرد: زینب جان نیا… برگرد
سنان با نیزه کاری کرد صوتش نامنظم شد

میان بوسه گاه مصطفی، سرباز ابن سعد
همین که نیزه را خم کرد قدّ خواهرش خم شد
علی سپهری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا