شاهان جهانند غلامان اباالفضل
شاهان جهانند غلامان اباالفضل
افواج ملک خادم و دربان اباالفضل
ابر و مه و خورشید و فلک دست به سینه
هستند همه گوش به فرمان اباالفضل
لبهای حسین و حسن و حیدر کرار
بوسه زده بر دیده و دستان اباالفضل
هرگز نشود در دو جهان عاجز و محتاج
دستی که دخیل است به دامان اباالفضل
مشمول دعا و نظر فاطمه باشد
هرکس شده در علقمه مهمان اباالفضل
درمردم عالم اثر از درد نماند
گیرند اگر نسخه ی درمان اباالفضل
در مجلس ذکرش به هوای می تسنیم
هرگز نرود خاطر مستان اباالفضل
فضل و کرم و مرحمت و جود و سخاوت
جمعند سر سفره ی احسان اباالفضل
شیران ژیان دم به زمین چشم بدوزند
بر صولت سگهای خیابان اباالفضل
شمشیرچه حاجت که به یک جذبهءچشمش
گشتند یلان کودک میدان اباالفضل
بر هم زده آسودگی و نظم فلک را
آشفتگی زلف پریشان اباالفضل
افسوس که رخصت نشد از ریشه در آید
نخل ستم و ظلم به طوفان اباالفضل
ساقیست اباالفضل و می ناب حسین است
باجان حسین خورده گره جان اباالفضل
تا سوی حسین می نگرد قبله ی مارا
تنظیم کند گردش چشمان اباالفضل
لب تشنه به دریا شد و لب تشنه برون شد
آویخت وفا بر لب عطشان اباالفضل
آن آب که با تیر ستم ریخت ز مشکش
شد داغ دگر بر دل سوزان اباالفضل
دیگر لب طفلان حرم آب نخواهد
گوید چه کنم با غم هجران اباالفضل
با دست قلم گریه کند بر غم زهرا
زهرا شده در علقمه گریان اباالفضل
یارب به علی و حسن و زینب و زهرا
یارب به حسینی که بود جان اباالفضل
در جمع غلامان اباالفضل نگنجیم
مارا بشمارید گدایان اباالفضل
صمد علیزاده