کربلا تا شام
چگونه داغ ها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟کی؟میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روز هایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگر سوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش ،چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه “رد الشمس”را دیده
ولی با خطبه هایش می کند “شق القمر “زینب
طنین خطبه هایش در دل افلاک می پیچد
و کاخ ظالمان را می کند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازه ی صد ها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر ،از کربلا تا شام
نبوده لحظه ای از حال طفلان بی خبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمه های شعله ور زینب
اگر در علقمه،گودال،در دروازه ی ساعات
گرفته دست ها را مثل مادر بر کمر زینب
سر خود را به محمل ها نکوبیده ست،می دانم
چه دیده چشم هایش غیر زیبایی مگر زینب؟
رباب و ام کلثوم و رقیه،حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب
زمانی که حسین آرام می زد دست و پا در خون
کبوتر وار در گودال می زد بال و پر زینب
شکسته تیر ها و نیزه ها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای ناله ی مادر می آمد از دل گودال
شبیه ناله هایی که شنید از پشت در زینب
احمد علوی