شعر مدح و مناجات حضرت رقيه (س)شعر ولادت حضرت رقيه (س)

یا رقیه

فروغِ‌ هفت‌ آسمان‌ رُقیّه
همایِ‌عرش‌آشیان‌ رُقیّه
مکان گرفتی کنار زهرا
به عرصه ی لامکان‌ رُقیّه

تو جلوه‌ی ذات لایزالی
تویی که داری شئونِ عالی
که در سجودند از قیامت
تمام کر‌ّوبیان رُقیّه

قسم به عشّاق بیقرارت،
به جان جانهای جان‌نثارت
فقط عموجان باوقارت
بُوَد جهان‌پهلوان رُقیّه

همان‌که‌سقای‌اهل‌بیت‌است
پناه‌آقای‌اهل‌بیت‌است
در آفتاب آمده دو دستش‌
برای تو سایه‌بان رقیه

تو عشق ما از قدیم‌هایی
تو از تبار کریم‌هایی
سخاوتت بی‌نهایت‌است‌ و
کرامتت‌ بیکران‌ رُقیّه

به‌هیچ‌کس جز تو دل‌نبستم
غلامت از عالم اَلَستم
من‌از ازل دلسپرده هستم
تو از ازل دل‌سِتان رقیه

اگرکه‌خوبم‌اگر‌که‌پستم
هرآنچه‌بودم‌هرآنچه‌هستم
اگر قبول درت بیفتد
سگ توام همچنان رُقیّه

اگرچه‌درظاهری‌تو کودک
تورا ببینند اگرچه کوچک
تو باهمین سِنّ‌وسال‌اندک
شدی خدا را نشان رُقیّه

به‌صحنِ‌توسیّد‌بن‌طاووس
اگر بیایدبه‌شوق‌پابوس
ببیند آنجا طنین‌ فکنده
صدای صاحب‌زمان رُقیّه

تو روشنای زلالِ آبی
تو در سپیدی چو ماهتابی
دلیل‌داردسپیدپوش است
تمام این آستان رُقیّه

بجزخودت‌کیست‌هم‌رکابت‌
جُداست‌ازدختران‌حسابت
پَرِ مَلَک می‌شود حجابت،
نه تکّه‌ای پرنیان رُقیّه

از آن زمانی‌که‌در مدینه
ظهور کردی‌پس از سکینه
برای آرام جان زهرا ؛
شدی تو آرام جان رُقیّه

نصیبب‌تو داغ‌ِمُستمر شد
به‌دامنت‌شعله‌حمله‌ور شد
همینکه عبّاس از حرم پا-
-کشید دامن‌کشان رُقیّه

به لهجه‌ی‌آسمانی تو
به سوز مرثیه خوانی تو
فدای شیرین زبانی تو
تمامِ اهل‌ِجهان رُقیّه

قسم به چشم انتظاری تو
به درد ناقه سواری تو
ندیده غیراز تو چشم دنیا
سه‌ساله‌ای قدکمان رُقیّه

شکسته‌شدساقه‌ی‌ظریفت
کبود شد گونه‌ی لطیفت
از اوج‌ناقه‌زمین‌که‌خُوردی
توراشکست‌استخوان رُقیّه

به‌این‌سر‌ِ درطَبَق نشسته
مگوکه دندان تو شکسته؟
که قاتلش بر لب‌ودهانش
زده‌ست‌ با خیزران رُقیّه

محمد قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا