شعر گودال قتلگاه
روضه تعطیلی ندارد
هر کجا روضه به پا شد منبرش خلوت نشد
این تنور گرمتان هم آخرش خلوت نشد
هر حسینیه است باب رحمت و خیر کثیر
هیچ وقت این آستان پشت درش خلوت نشد
روضه تعطیلی ندارد چونکه بانی فاطمه است
هیات ما با حضور مادرش خلوت نشد
کعبه باشد یک بهانه، هست صحنش فی قلوب
چه شلوغ است این حرم ازنوکرش خلوت نشد
این همان حِصن حَصین است،هربلایی آمده
هیچ وقت ارباب ماها محضرش خلوت نشد
خوش به حال آنکه عمرش صرف شد در نوکری
هست مشغول شماها و سرش خلوت نشد
یا اُخَیّ اِرجعی تا شد بلند از قتلگاه
بعد از این دیگر حسین دور و برش خلوت نشد
زیر تیر و سنگ و چوب و نیزه و شمشیرها
گُم شد و یک لحظه روی پیکرش خلوت نشد
هر کسی سهمی از این گودال بُرد و مَقتلش
تا به غارت رفتن انگشترش خلوت نشد
در میان ازدحام و حلقه ی نامحرمان
کوچه و بازار دورِ خواهرش خلوت نشد…
مهدی شریف زاده