یا غریب الغربا
هم قضا هم قدر دعای شما
پس رضای خدا رضای شما
متن قرآن همه ثنای شما
هر دو عالم غبار پای شما
بیکران است لطف و رحمت تو
خوشبحال دل رعیت تو
گر بشر خوانمت نه عقلانی ست
گر خدا گویمت که بالا نیست
کار خدام تو سلیمانی ست
گنبدت سقف عرش ربانی ست
تحت فرمان توست شمس و قمر
یاعلی سومین علی بشر
نبض دنیاست زیر هر قدمت
جن و انس و فرشتگان خدمت
سر مان نذر یک پر علمت
فوق فوق بهشت هم حرمت
جسم هستی و بقعه ات جان است
حرمت ملجا گدایان است
حرف دل بود حرف اینجا شد
چقدر چشم تار بینا شد
لب نقاره باز هم وا شد
فلجی گفت یارضا پا شد
در شلوغی آن همه فریاد
دخترک ایستاد و راه افتاد
جان گرفته است دخترک پایش
گل لبخند روی لبهایش
تازه شد تازه رنگ دنیایش
رفت آهسته سمت بابایش
چشم ها اشک شوق آورده
دخترش را پدر بغل کرده
پای این طفل خوب شد اما
پای طفلی رقیه نه ، اصلا
بر مغیلان دوید در صحرا
وای بر دختر و دل بابا
پدر آنگونه دختر اینگونه
آن سر آنگونه این سر اینگونه
هر دو ابرو شکسته چشمی تار
هر دو را شعله داده بد آزار
هر دو مو سوخته ولی بسیار
هر دو دندان شکسته در بازار
آن یکی را حصیر کرده ز پیش
این یکی را کفن به چادر خویش
علیرضا وفایی خیال