لطف زیاد فاطمه
می رسد از سوی تو لطف زیاد فاطمه
رزق و روزی مرا دست تو داده فاطمه
سود دنیا را نمی خواهم، دعایم کن فقط
ریخته در سفره من استفاده فاطمه
نوکری آلوده دامن، دست بر دامان توست
باز می بخشد مرا آسان و ساده فاطمه
بی سر و پایم ولی در روضه ها پای توام
پای شیعه ماندنم ازپا فتاده فاطمه
انتظار از من نداری که دلت را بشکنم
چون نمیخواهد غلام پُر اِفاده فاطمه
امر و نهی ام کن بفهمم لااقل بعد گناه
آبرو داده به من در خانواده فاطمه
در بلایا، بیشتر عرض ارادت واجب است
چونکه می خواهد گدای بااراده فاطمه
زحمت ما سینه زن ها را کشیده مادرت
از نجف تا کربلا رفته پیاده فاطمه
ما بدیم اما برای گریه بین روضه اش
روز محشر هم کند ما را اعاده فاطمه
کربلایم دیر شد، هجران ما را وصل کن
با ضریحش می رسد دستم به باده فاطمه
تا علمدار حسین افتاد، با سرعت رسید
از فراز عرش، از آن سوی جاده فاطمه
باهمان پهلوی مجروح و قدی که خم شده
روبروی مشک پاره ایستاده فاطمه
رضا دین پرور