آتش گرفت خانه سرت درد می کند
انگار باز هم کمرت درد می کند
سنی ازت گذشت تو شیخ الائمه ای
دارد تمام دور و برت درد می کند
وقت نماز بود گمانم رسید و بعد
دنیا دوباره در نظرت درد می کند
آن قدر بد تو را وسط کوچه ها کشید
دارد تمام بال و پرت درد می کند
عمامه ات کجاست؟چرا پا برهنه ای؟
از خجلت است چشن ترت درد می کند
دشنام مثل نقل و نبات است بر سرت
این بار قلب پر شررت درد می کند
دستت سپر شده نخورد تازیانه ها
نقطه به نقطه سپرت درد می کند
این روضه یادگاری گودال قتلگاه
با این سخن دوباره سرت درد می کند
یا حضرت حسین فدای لبت شوم
از فرط تشنگی جگرت درد می کند
یا حضرت حسین چرا زیر سم اسب
این جسم ریز و مختصرت درد می کند
بانی روضه ها وسط روضه حسین
اشک روان ز چشم ترت درد می کند
حسین صیامی