شعر مناجات با خدا

العفو

اگر ابرم چرا باران به این صحرا نمی بخشم
گمانم بُخل دارم چونکه چون دریا نمی بخشم

من از تو عفو می خواهم سحرها ، روزها اما
نمی دانم چرا همسایه خود را نمی بخشم

چه إرحم تُرحمی خواندم شب و وقتی که صبح آمد
عیالم بخشش از من خواست ، دید اما نمی بخشم

خطایی می کند گهگاه فرزندم خداوندا
چرا وقتی پشیمان شد ، خداوندا ! نمی بخشم

شفای قلب بیمارم مناجات ابوحمزه است
تو هم من را ببخشی ، خویش را مولا ! نمی بخشم

خطا کارم ، گنهکارم ، پر از عصیانم اما من
پریشانم ، پشیمانم ، نگو آقا ! نمی بخشم

تو حق داری از این بیچاره رویت را بگردانی
به من هر چیز می خواهی بگو ، إلّا نمی بخشم

شفیع آورده ام با خود ، ببین غمگین زهرایم
نگو با من ؛ تو را در روضه زهرا نمی بخشم

 محسن ناصحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا