شعر شهادت حضرت زينب (س)
ما رایت الا جمیلاً
کوهی از جنس غم و درد، در اینجا خفته است
آسـمـانی چـو افـق زرد، در اینجا خفته است
عطشآلود لبی، سوختهجانی بیتاب
کمری خمشده از درد، در اینجا خفته است
گُلی از شرم و حیا سـرخ ولی پژمرده
با خس و خار هماورد، در اینجا خفته است
دلی از صبر، ولی ساخته با سوز و گداز
یک جهان شعلهٔ دلسرد، در اینجا خفته است
ابری آکنده ز باران، دلی آغشته به خون
شبنمی بر رخ پُر گَرد، در اینجا خفته است
خنجرِ حنجر و شمشـیرِ زبان آهخته
به خدا شیرزنی مرد، در اینجا خفته است
آنکه از داغیِ خورشید در این شام سیاه
خبـری داغتر آورد در اینجا خفته اسـت
حامد شیخپور