شعر عید فطر

ای سُفره‌دارِ این ضیافت

یک ماه، مهمانِ تو، مهمانِ خدا بودیم
یک عُمر، بر خوانِ تو لبریزِ عطا بودیم
ای سُفره‌دارِ این ضیافت! بی‌تو نابودیم
گر تو نبودی کهفِ ما؟ اَلآن کجا بودیم؟
ما را گرفتی دست با چشمانِ عزّت‌دِه
” یا داعیَ اللهِ و ربّانیَّ آیاتِه! “

ما ظاهرِ خالی ز معنا را نمی‌خواهیم
دوریّ ِ از اولادِ زهرا را نمی‌خواهیم
سرگشته بودن از تمنّا را نمی‌خواهیم
محروم بودن از تماشا را نمی‌خواهیم
ای پادشاهِ حُسن! پا بر دیده‌هامان، نِه
” یا داعیَ اللهِ و ربّانیَّ آیاتِه! “

یک شب به شوقِ غیر تو اصلاََ نخفتیم و
طاووس ِ اهلِ جنّت! از تو در شگفتیم و
جز وصفِ تو یابن الحسن! مدحی نگفتیم و
زیرِ درفش ِ هیچ کس جز تو نرفتیم و
خدمت‌گزارِ تو شدن، از هرچه ما را بِه
” یا داعیَ اللهِ و ربّانیَّ آیاتِه! “

آواره‌های ندبه و نجوا تو را دیدند
ارباب‌های پاکی و تقوا تو را دیدند
مُشتاق‌های مضطر و شیدا تو را دیدند
علامه‌حلّی‌ها، مقدّس‌ها تو را دیدند
هرکس تو را دیده، شده پا تا سرش والِه
” یا داعیَ اللهِ و ربّانیَّ آیاتِه! “

می‌آیی و پایان پذیرد بارش ِ هجران
می‌آیی و کعبه کند سجده به تو جانان!
می‌‌آیی و رُخ می‌نماید واقعاََ قرآن
می‌آیی و کاخِ ستم را می‌کنی ویران
بینیّ ِ شیطان را نمایی زیر پایت لِه
” یا داعیَ اللهِ و ربّانیَّ آیاتِه! “

 محمد علی نوری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا