مدینه گرمِ حضور
مدینه گرمِ حضور معطرت آقا
پر از شمیم بهشت است معبرت آقا
در آسمان دو عالم همیشه خورشیدی
مدینه شرقِ طلوع منورت آقا
تبرک است پر و بال آسمانی ها
به خاک خانهٔ از خُلد , بهترت آقا
به لطف حضرت تو شیعه مانده ایم امروز
به لطف نور تجلیِّ باورت آقا
هنوز شیعه و «قالَ الإمامُ صادق» هست
کنارِ چشمهٔ جاریِّ کوثرت آقا
هزار طالب علم و حکیم و عالم هم
نبود درخور آن شأن و محضرت آقا
و دیده ایم به وقت جهاد اندیشه
هزار مرتبه ما فتح خیبرت آقا
سبدسبد گل لاله به باغِ دل دارم
به احترام دل داغ پرورت آقا
فدای آن همه اندوه و خسته حالیتان
فدای منظرهٔ گریه آورت آقا
نبود غیرِ گلِ آه و غنچهٔ شیون
به باغِ بغضِ گلوگیرِ حنجرت آقا
چه کرد با دل تو کوچهٔ بنی هاشم
که غرقِ خون جگر بود ساغرت آقا
اگر بهشت تو آتش گرفت نیمهٔ شب
نبوده غیرِ همان ارث مادرت آقا
درآن شبی که تو را پا برهنه می بردند
بهشت عاطفه ها بود پرپرت آقا
چقدر بر دلتان داغ مانده از این غم :
طناب و کوچه و دست مطهرت آقا
مناز حضور شریفت اجازه می خواهم
که روضه خوان شوم امشب برابرت آقا
اگرچه حرمتتان را شکسته اند آن شب
نبسته اند ولی دست خواهرت آقا
چه خوب شد که نشد در حریم خانه تان
کبود, چهرهٔ معصوم دخترت آقا
به حرمت لب تو, چوب پا نزد آن جا
و داغ نعل ندیده است پیکرت آقا
گل گلوی تو را دشنه ای نبوسیده
و ماهِ نیزه نشینان نشد سرت آقا
یوسف رحیمی