شعر ماه مبارك رمضان

میثم و سلمان

 

دردا که مثل میثم و سلمان نمی‌شویم

سلمان شدن که هیچ, مسلمان نمی‌شویم

وقتی که غرق سستی و جهل و تغافلیم

لبریز استجابت و ایمان نمی‌شویم

هر سال چند مصحف زرکوب می‌خریم

اما انیس و هم دم قرآن نمی‌شویم

یک عمر بین پیله‌ی تن دست و پا زدیم

پروانگی ما چه شده؟ جان نمی‌شویم!

بیمار معصیت شده یک عمر نفسمان

همت نمی‌کنیم که درمان نمی‌شویم

با این کویر بخل و حسد خو گرفته ایم

افسوس, رود و چشمه و باران نمی‌شویم

رنج و غم تمامی ما بی ملالی است

از غصه‌ی کسی که پریشان نمی‌شویم

در این زمانه آدمیّت جان سپرده است

رنجی نبرده ایم, نه! انسان نمی‌شویم

باری ز دوش خلق خدا بر نداشتیم

بیهوده نیست هم دم جانان نمی‌شویم

این کوره راه ختم به جنت نمی شود

این گونه هم قبیله‌ی سلمان نمی‌شویم

در محضر امام زمان, لاف می زنیم

وقتی که یار رهبر خوبان نمی‌شویم

با این حساب کرب و بلا هم شود به پا

قربانی امام شهیدان نمی‌شویم

یوسف رحیمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا