شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)

می سوزد از غم

می سوزد از غم چشم من تر هم که باشد
من طالب اشکم مکرر هم که باشد

این روضه ها این خیمه ها این تکیه ها را
من دوست دارم گریه آور هم که باشد

تا فتح باب کودک من راه خیلی ست
باشد غنیمت پشت این در هم که باشد

هرکس که باشد رعیت سالار زینب
اقای اقاهاست نوکر هم که باشد

قطعا نگاه ویژه ای دارد به دنبال
در روضه نام و یاد مادر هم که باشد

تب می کند عمامه بر میدارد از سر
در مجلسش حتی پیمبر هم که باشد

مرد از غم تنهایی از پا در می آید
سخت است در این بین خواهر هم که باشد

خود را زند بر آب و آتش نذر مولا
مولای او وقتی برادر هم که باشد

اتش زند با یک اشاره روضه خوانش
حتی اگر در بیت اخر هم که باشد

مادر به بوی بچه هایش جان بگیرد
گل عطر دارد گرچه پرپر هم که باشد

سر می برد در خیمه اش احساس خود را
آماده کرده هر دو تا عباس خود را

وا می شود سمت سعادت بال هر دو
جبرییل غبطه می خورد بر حال هر دو

با یک قسم هم کار هر دو راه افتاد
یک راهکاری داد مادر مال هر دو

بیرون نشد از خیمه اما راه افتاد
با پای دل تا معرکه دنبال هر دو

از فرط شور و شوق جانبازی گل انداخت
با اذن رفتن صورت خوشحال هر دو

بر یاری مولا کمر بستند وقتی
شد چادر ام المصائب شال هر دو

با سالهای دیگرشان فرق دارد
تقدیر با خون شسته ی امسال هر دو

دلشوره ی خلخال پای دختری هست
در سینه ی از غصه مالامال هر دو

از میمینه تا میسره هر جا که رفتند
سرنیزه می آمد به استقبال هر دو

تیر و کمان دنبال اقمارالمنیره اند
خیلی زمان برده ست استهلال هر دو

محکم زمین خوردند هر دو مثل زهرا
بر خاک صحرا نقشی از تمثال هر دو

حتی حسین بن علی هم گریه میکرد
از معرکه تا خیمه بر احوال هر دو

تا غصه ی شرمندگی آقا نگیرد
مادر سراغ بچه هایش را نگیرد

 علیرضا خاکساری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا