آتش گرفتنِ جگرم را نگاه کن
زخم کنارچشم ترم را نگاه کن
از عمه اماگر که گلایه نمی کنی
ای سرشکسته, بال و پرم را نگاه کن
خواهی بگویمت چه قدَر ضربه خورده ام؟
دستِ کبود همسفرم را نگاه کن
آتش میان خیمه غرور مرا شکست
طاقت بیارو موی سرم را نگاه کن
مانندمادرت شده طفل سه ساله ات
باور نمیکنی کمرم را نگاه کن
عمه تمام راه, به جایم کبود شد
پایینِ پای نی سپرم را نگاه کن
قرآن بخوان ولی ز بلندای نیزه ها
کنج خرابه دور و برم را نگاه کن
خون میچکد ز نیزه وَ یا گریه می کند
عمه بیاکمی پدرم را نگاه کن
دستم,سرم, دو چشم ترم در می کند
ازتازیانه ها اثرم را نگاه کن
کاخ یزیدبر سرش آوار میکنم
بنشین وناله سحرم را نگاه کن
(چوبی که زد تو را به سرش خورد میکنم)
حالا غرورشعله ورم را نگاه کن
موی سرم فدای سر زخمی ات پدر
آتش گرفتنِ جگرم را نگاه کن
رضا باقریان