روزم بدون گفتن از او سر نمی شود
روزم بدون گفتن از او سر نمی شود
بی ذکر یا علی لب من تر نمی شود
هِی شعر می نویسم و از بر نمی کنم
ذهنم پر از علی ست که از بر نمی شود
هستم غلام زاده ی مولا و تا ابد
از گوش بنده , حلقه ی او در نمی شود
نوکر زیاد آمده و رفته در جـهـان
امّـا کسی مشابه قنــبر نمی شود
سلمان شدن تخیّل محض است, شأن ما
—همسنگ خاک پای ابوذر نمی شود
حُجرِ عدی یکی ست و میثم یکی , بلی
مقداد با کسی که برابر نمی شود
حیدر که جای خویش , به هنگامه ی مصاف
لشگر حریف مالک اشتر نمی شود
کوه اَبو قُبِـیسِ طلا گشته , همتراز
با نعل سُمّ دُل دُل حیدر نمی شود
محسن “مُشَبّر” است و”شبیرِ”علی , حسین
جز مُجتباش , حضرت “شُبَّر” نمی شود
مرحب دو نیمه گشت و در از جاش کنده شد
هر پهـلوان که فاتح خــیبر نمی شود
ساقی زیاد بوده در عالم ولی کسی
هرگز شبیه ساقی کوثر نمی شود
بر کوثر مطهّره ی مصطفی , قسم
هرکس علی شناس شد اَبتر نمی شود
محمدقاسمی