بالم شکسته است تو بال وپری بده
این بار هم بیا و دو چشم تری بده
بالم شکسته است تو بال وپری بده
حالا که قصد کرده دلم در به در شود
از آن شراب کهنه ی خود ساغری بده
از من مرا بگیر وخودت را به من بده
از من مرا بگیر و من بهتری بده
من سالهای سال بدون تو مانده ام
بر آسمان بی کسی ام اختری بده
تا زنده ام حواله ی جایی نکن مرا
نعش مرا به دست کس دیگری بده
افسوس میخورم نشدم گرمجاورت
پس افتخار خادمی و نوکری بده
جاروکش سرای توام یا اباالحسن
شکر خدا گدای توام یااباالحسن
دربین سینه شوق حریم توبی حداست
اصلاتمام دلخوشی ام شهرمشهداست
وقتی که درحیاط حرم راه می روم
پایم به روی عرش ودلم روی گنبداست
پایم به غیر راه تو جایی نمی رود
عمریست درمسیرتو دررفت وآمداست
با دست خالی آمدن من که عیب نیست
با دست خالی ام بروم بر شما بد است
این آستان قدس به نام کسی ست که
سلطان طوس و عالم آل محمد است
یا حضرت رضا به دلم یک نگاه کن
حال مرابرای خودت رو به راه کن
شاعر:محمدحسن بیات لو