شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا
شعر مناجات با خدا
ببخش اگر برای کار تو ثمر نداشتم
هوای عشق داشتم , ولی جگر نداشتم
برای راهت ای گلم تمام هستی دلم
همین دو قطره اشک بود و بیشتر نداشتم
به صبح جمعه آمدی درخت های کوچه هم
تمام با خبر شدند و من خبر نداشتم
به بام سبز جمکران … قرار من … قرار بود
دل مرا تو پر دهی … خودم که پر نداشتم
بگو هر آنچه دیده ای ز من در این هزار سال
فقط نگو … نگو که حال محتضر نداشتم
به خاک زیر پای تو اگر که سر نزاشتم
به جان خویش میخورم قسم که سر نداشتم
کبوتر تو بودم و هوای عشق داشتم
ولی جگر نداشتم , ببخش اگر نداشتم
جعفر ابوالفتحی