وقتی از کوچه نا امید شدند , آتش و در به کارشان آمد

وقتی از کوچه نا امید شدند , آتش و در به کارشان آمد

هرچه سیلی افاقه ای ننمود , هیزم تر به کارشان آمد

ریسمان هست, دست حیدر هست , این وسط آن غلاف کارش چیست

احتیاجی نبود اوّل کار , دست آخر به کارشان آمد

در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است

در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است

وقت مدح تو هزاران منبر آوردن کم است

آسمان کاغذ شود, خلقت قلم در وصف تو

هفت اقیانوس را هم جوهر آوردن کم است

رویِ نِی مویِ تو در باد , رها افتاده

رویِ نِی مویِ تو در باد , رها افتاده

در فضا رایحه‌ای روح ‌فزا افتاده

سر تو می‌رود و پیکر تو می‌ماند

از هم آیاتِ وجودِ تو , جدا افتاده

در جهانی که در آن شوق به فردا هیچ است

در جهانی که در آن شوق به فردا هیچ است

تا تو امید منی غصه و غم ها هیچ است

به طبیبان جهان رو نزنم در هر حال

درد تا درد حسین است مداوا هیچ است

از همان بدو تولد ز همه سر بودی

از همان بدو تولد ز همه سر بودی

خب تعارف که نداریم تو بهتر بودی

باده نوشان غدیر از نفست حیرانند

تو چه دریای شرابی ؟! تو چه ساغر بودی؟!

شانه چه احتیاج که مویی نمانده است

شانه چه احتیاج که مویی نمانده است

بوسه نخواه , مثل تو رویی نمانده است

هر آن چه هست ظاهر و باطن خودت ببین

دیگر برات , راز مگویی نمانده است

آخر این شرک خفی را علنی خواهم کرد

آخر این شرک خفی را علنی خواهم کرد

و پرستیدن او را شدنی خواهم کرد

من به تنهایی از این جام نخواهم نوشید

همهٔ اهل جهان را حسنی خواهم کرد

جهان برای تو غیر از شکارگاهی نیست

جهان برای تو غیر از شکارگاهی نیست
کمان بکش که مرا غیر عشق راهی نیست

کمند زلف میفکن ز نیزه که دیدم
بر آن هدف که تو گیری مجال آهی نیست

دادم دلی به دست تو آقای دلنشین

دادم دلی به دست تو آقای دلنشین
شاید دلی شکسته شود با تو همنشین

نام مرا ببر به قنوت نماز وتر
هر شب میان نافله حال مرا ببین

امشب شب میلاد آن نور خدایی است

امشب شب میلاد آن نور خدایی است
کار تمامی جهان امشب گدایی است
حالا اگر بیگانه هم هستی بیا توُ
این خانه از اول سرای آشنایی است

با عشق , تـقـدیم شما این "دلنوشته"

با عشق , تـقـدیم شما این “دلنوشته”
این چند بیتی را که این بیدل نوشته

این خاک حاصل خیز را یعنی دلم را
پروردگارم بی تو , بی حاصل نوشته

بدون مهر علی دین اساس و پایه ندارد

بدون مهر علی دین اساس و پایه ندارد

علی صراحت دین است و دین کنایه ندارد

سقوط کرده به گرداب جهل هرکه بگوید

کتاب روشن حق بر غدیر ایه ندارد

دکمه بازگشت به بالا