آنجا که وداع خواهری دیدن داشت
یک لحظه درنگ هم پرستیدن داشت
آنجا که گلو حسین ولب زینب بود
حقا که رگ بریده بوسیدن داشت
شاعر: علی اکبر رشیدی
آنجا که وداع خواهری دیدن داشت
یک لحظه درنگ هم پرستیدن داشت
آنجا که گلو حسین ولب زینب بود
حقا که رگ بریده بوسیدن داشت
شاعر: علی اکبر رشیدی
به خوشبوئی زگلها یاس برده
به رخشیدن فقط الماس برده
خدا بر چهره ها قرعه کشی کرد
همه گفتند فقط عباس برده
تو در تجلّیاتِ الهی چنان گمی
دنبال مرگ میروی و در تبسمی
آری جلو جلو تو به معراج رفته ای
مبهوت مانده ام که تو در عرش ِ چندمی
بر قافله ی رفته سفر گریه کنید
بر روی نیزه جا مانده سر گریه کنید
لالالا اصغرم در خواب است
ای اهل حرم یواش تر گریه کنید
شاعر : آرش پور علیزاده
یک نیمه شب بهانه ی دلبر گرفت و بعد
قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد
اما نیامده ز سفر مهربان او
یعنی دوباره دل دختر گرفت و بعد
تا خون شهید کربلا می جوشد
با یاد محرم دل ما می جوشد
داغ غم او همیشه عالم سوز است
تا هست خدا خون خدا می جوشد
عطرى که از حوالى پرچم رسیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه وا کنید محرم رسیده است