ساقی عشق منی

این اشک های ریخته اب وضوی ماست

خشک از عطش بیاد شهیدان گلوی ماست

بر نیزه میبرند سری را به اسمان

ان سر به رسم وراه رهایی بسوی ماست

مصیبت لاله

آن شب به شهر کوفه غوغایی به پا بود

شوری به پا از ماتم شیر خدا بود

مرد مریضی در خرابه داد می زد

داد از نشان مرگ استمداد می زد

تلافی

خدیجه تا به احمد اقتدا کرد

رضا از اقتدای خود خدا کرد

نبی را گشت او شایسته همسر

که کسب ابرو از مصطفی کرد

خورشید دوم

انشب سحر اهنگ شهر نور می کرد

مارا زمرز تیر گیها دور می کرد

انسب سپیده باده از پیمانه می زد

باد صبا گیسوی شب را شانه می زد

خدایا رو سیاهم

الهی بنده ای گم کرده راهم

بده راهم که سر تا پا گناهم

الهی بی پناهان را پناهی

پناهم ده پناهم ده پناهم

سخن عشق

خواب بودم سخن عشق تو بیدارم کرد

مست بودم تشر قهر تو هشیارم کرد

یک زمان سر به هوا بودم و از دل غافل

تا کمند غم عشقت گر فتارم کرد

نرگس پرپر

ما اه سرد از دل مضطر کشیده ایم

بار فراق با مژه تر کشیده ایم

همساز روزگار به عشق تو بوده ایم

از دوری تو رنج مکرر کشیده ایم

دسته گل محمدی

 

گویید بر خلق جهان عالم سرا پا نازشد

در رتبه و قدر و شرف از هر جهت ممتاز شد

شد ماه شعبان جلوه گر درهای ر حمت باز شد

وز رحمت حق بهر ما افشا هزاران راز شد

تبسم حیدر نگاه پیغمبر

امروز پیک خوش خبر هی حلقه بر در میزند

بر در مکرر حلقه را از عشق دلبر میزند

از نغمه در مرغ دل در سینه ام ژر میزند

شادی به صد شور و شعف از هر دری سر میزند

دکمه بازگشت به بالا