دیدار یار حیدر کرار می رود
نزد شهیدة در و دیوار می رود
او میهمان بانوی بازو شکسته است
با پرسشِ جراحتِ مسمار می رود
دیدار یار حیدر کرار می رود
نزد شهیدة در و دیوار می رود
او میهمان بانوی بازو شکسته است
با پرسشِ جراحتِ مسمار می رود
امشب انگار به دل قالب غم ریخته اند
همه آفاق و عوالم چه بهم ریخته اند
هیچ جایی خبری نیست خبرها اینجاست
خانة شیر خدا آمد و رفتِ زهراست
بابا بمان که هستی زینب فدای تو
گویا نوشته اند شهادت برای تو
مانند روز آخر زهرا شدی پدر
قالب تهی مکن که نبینم عزای تو
بابا خوش آمدی چه عجب مال من شدی
شبهای قبل وقف حسین و حسن شدی
چیزی بمن نگفتی از این راز سر به مُهر
اصلاً چه شد که سر زده مهمان من شدی
تا سایۀ تو بر سر دردانۀ من است
این خانه ای رسول خدا خانه من است
دل شوره ام برای غریبیِ فاطمه است
این خود دلیل اشک غریبانۀ من است
کوبنده در کیست گنه کار تر از من
سربسته بگو کیست گرفتار تر از من
با بیم وامید آمدم امشب سر سفره
با این که کسی نیست سبکبار تر ازمن
ای دل بیچاره گره وا نشد
پَرسه مزن تا شب احیا نشد
توبه اَت ایدل به وفا بند نیست
عیب ز درگاه خداوند نیست
وقتی مَثَل نداشت رخ بی مثالها
باید سرود شمّه ای از خطّ و خالها
این ذهنِ بسته راه به جایی نمی برد
حتی به ذرّه ای ز تمام خصالها
بر درد دست بسته ام درمان ندارم
جایی بجز این گوشۀ زندان ندارم
می خواست دشمن از علی چیزی نگویم
بالاتر از این دردِ بی درمان ندارم
بنام نامیِ أحد, نامه شروع میکنم
برابرِ خدای خود, باز خضوع میکنم
نماز عشق میکنم اقامه با حضورِ دل
همینکه خالصانه بر درش خشوع میکنم
ما از دعای خیر به هیئت رسیدهایم
از دولتِ حسین به عزت رسیدهایم
هیئت تمام زندگی ما غریبهاست
با پرچم حسین به قدرت رسیدهایم
خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین
آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین
زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت
از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین