شعر مدح امام حسين (ع)شعر مناجات با خدا

لطف حق

لطف حق

توبه ای می طلبد عفوِ اِلهِ من و تو
که کند رحم به این ناله و آهِ من و تو

لطف حق منتظرِ بارشِ چشمان کسی است
تا بشویَد گُنه از روی سیاهِ من و تو

ابرِ رحمت چکد از گوشۀ چشمان دعا
قدرتی هست در این توشۀ آهِ من و تو

یک قَدَم مانده به تقدیرِ شب قدر بیا
نیست جُز آهِ سحرگاه – پناه من و تو

گِرِهی باز کن از رشتۀ غمهای بزرگ
تا گِرِه وا شود از ابروی ماه من و تو

چشمِ دل ماند ز دیدارِ نگارندۀ خویش
ای دل اینجاست خدا چشم به راه من و تو

چشمۀ آب بقا گر چه نَخُشکد هرگز؛
پس چه شد یک شبه خشکید نگاه من و تو؟

برو ای اهل ریا , خشک مکن دریا را
با خدایند خلایق – نه سپاه من و تو

بس کن ای مدّعیِ دینِ نفاق آلوده
شهرمان تیره شد از رنگِ گناه من و تو

علّتِ اینکه نیامد پسرِ فاطمه چیست؟
مانده در پردۀ اعمالِ تباهِ من و تو !

گر شَوَد دستِ توسّل ز ولایت کوتاه
سامری می شکند قُبح گناه من و تو

هدف از خلقتِ ما معرفت محبوب است
این جهان نیست قدمگاهِ رفاه من و تو

نور ما نور حسین است – خدا می داند
کربلای دلِ ما هست گُواه من و تو

محمود ژولیده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا