ناحِلَةُالجِسْم

بقیـع چشم من از اشک مثل دریا شد
شبی که پای فراقت به این جهان وا شد

به عهد پیری خود نیز بر تو خواهم سوخت
که در بهار جوانی قدت چنـان تا شد

خاتون‌عالمین

ای‌جلوه‌گاه‌ِعصمت خاتون‌عالمین
پرده‌نشین‌ِ قصرِ حیا؛دخترِحسین

ای وام‌دار نور وجودِ تو آفتاب
مَکنُونه گوهر صدف دامن رُباب

روضه ي رضوان

سالياني ست شدم دست به دامانِ حُسين
سائـلِ هر شبه ي سفره ي احسانِ حُسين

تا كه اوضاعِ دلم زود به سامان برسد
شدم از صبح ازل بي سر و سامانِ حُسين

کرامت موسی بن جعفر

ايراني ام ، رعيّـتِ موسي بن جعفرم

من شهـروندِ دولتِ موسي بن جعفرم

دنـبال هيـچ فرقه و حزبي نمي روم

در حيطه ي ولايتِ موسي بن جعفرم

گدايان مُلكِ سُلطـانيم

تـا گدايان مُلكِ سُلطـانيم
فقر را عار خود نمي‌دانيم
خاك درگاه يا غلامِ سياه
“هرچه مارا لقب دهند آنيم”

طعم‌غُربت‌

یه‌عُمره‌طعم‌غُربت‌وچشیدم
یه‌عُمره‌که‌همش بلا کشیدم
گریه‌کنید‌ برا‌م‌ که پا برهنه
تودل‌شب‌توکوچه‌هادویدم

تو بیکرانه ای

تو بیکرانه ای و داغ بیکرانه دیده‌ای
عجیب بی وفایی از اهل زمانه دیده‌ای

فقط نه اینکه دیده‌ای کبود،رنگ یاس را
تو خون تازه لحظه‌ی دفن شبانه دیده ای

جانم علی

بهترین معنی از کریم؛ علی‌ست
در تفاسیر ما “نعیم” علی‌ست

آنکه ارواح انبیا بودند
آستان‌بوسش از قدیم؛ علی ست

اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر

به نام خداوند یار آفرین
همان‌ خالقِ‌ شاهکار آفرین
خدایی‌که‌هنگام‌ِخَلق‌ِحُسین
به‌خود‌گفته‌صدهاهزارآفرین

الحَقّ‌وَالاِنصاف‌درحَقّش‌جفاکردیم
باعِلمِ بر تنهایی‌اش‌او را رها کردیم

گاهی‌،نمیدانم‌چه‌شدکه‌یادش‌افتادیم
گاهی‌برای‌مصلحت‌اوراصدا کردیم

من‌وزیارت‌ِاو؛خواب یاکه بیدارم؟

همان‌قَدَرکه‌ ز اهل زمانه مایوسم
امیدوار به الطاف خسرو طوسم

هنوزهم‌که‌هنوزاست‌مثل‌کودکی‌ام
تمام سال پُر از اشتیاق پابوسم

خورشيد بي قرينه

برداشت سر ز سجده و در دَم سرش شكست
با ضربتي ، نمازِ مجسّم ، سرش شكست

از شرم ، سرخ شد به فلك صورت فلق
خورشيد بي قرينه ي عالم سرش شكست

دکمه بازگشت به بالا