پا پس نکشیم

امروز که دنیا شده مغلوب سیاهی
پا پس نکشیم از درِ این خانه الهی

عمری است که دنیای همه سینه زنان را
گردانده خود شاه ، به یک گوشه نگاهی

مادرِ حضرتِ عبّاس

تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع

فریاد زنم حُب اش را

گفتن از فاطمه یک عمر زمان می خواهد
صاحبان سخن از کل جهان می خواهد

حقش این است که فریاد زنم حُب اش را
حب او واجب عینی است ، اذان می خواهد

داغ زهرا

هرکه مرا با داغ زهرا آشنا کرد
خیرش قبولِ حق ، دلم را با خدا کرد

من دستبوسش می شوم تا روز محشر
هرکس مرا اینگونه بر او مبتلا کرد

شبه پيغمبر

ما جوانیم و سر به راه حسین
جملگی لشکر و سپاه حسین
تا ابد شامل نگاه حسین
گرچه هستیم رو سیاه حسین

گفتن از فاطمه یک عمر زمان می خواهد
صاحبان سخن از کل جهان می خواهد

حقش این است که فریاد زنم حُب اش را
حب او واجب عینی است ، اذان می خواهد

غريب شهر مدينه

که گفته شاعر و مداح و روضه کم داری؟
همیشه و همه جا ، جای بر سرم داری

خودم که هیچ ، تبارم همه گدای درت
چقدر گریه به چشمان مادرم داری

زیر هجوم تیر

مردی غریب افتاده بود و دست و پا میزد
زیر هجوم تیر ، مادر را صدا میزد

یک نانجیب از دورتر میآمد و هربار
با نیزه ای بر پیکر او بی هوا میزد

استراحت کن

من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری
هرشب از شدت درد کمرت بیداری

استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم
خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری

مانند اصغر

مثل حسن , مثل حسین , آقاست محسن
نور دو چشم حضرت زهراست محسن

در این فضیلت مثل و مانندی ندارد
اول شهیدِ غربت مولاست محسن

این اربعینم کربلا

دورم هزارتا مشغله باشه
خالی خالی ام بشه دستم
کوری چشم منکر آقام
این اربعینم کربلا هستم

دارم میام

دستام توی دستای عمه م بود
داشتم به بابام فکر میکردم
زیر لبم آروم میگفتم
بابا میرم و بر نمیگردم

دکمه بازگشت به بالا