شعر شهادت حضرت زهرا (س)

داغ زهرا

هرکه مرا با داغ زهرا آشنا کرد
خیرش قبولِ حق ، دلم را با خدا کرد

من دستبوسش می شوم تا روز محشر
هرکس مرا اینگونه بر او مبتلا کرد

یک لحظه با خود فکر کن بی او چه میشد؟
پروردگار ما عجب لطفی به ما کرد

حتی اگر ذریه ی زهرا نباشیم
او‌ را به مهرش می شود مادر صدا کرد

در قلب زهرا جا گرفته هرکه خود را
پای دفاع از مذهبِ شیعه ، فدا کرد

زهرا ، که امرش بر امامش بود واجب
خود را به پشت در فدای مرتضی کرد

آن فرقه که در سینه اش بغض علی بود
در کوچه با زهرای مرضیه چه ها کرد

ملعونِ نامردِ نمک نشناسِ کافر
چه آتشی در خانه ی حیدر بپا کرد

راه ورود نانجیبان را به خانه
روباه پیرِ شهر ، بی رحمانه وا کرد

در ازدحام و همهمه ، یک لحظه مادر
با سینه ی زخمی کنیزش را صدا کرد

در روی زهرا بود ، فضه با مکافات
از سینه ی مجروح او در را جدا کرد

چشمان حیدر تار می بیند ، بمیرم
شهر دو رویی ها عجب با او وفا کرد

دار و ندارش بین آتش سوخت مردم
آهی کشید و ذوالفقارش را رها کرد

پوریا باقـری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا