اربعین در حرمم

قلبم به هوای حرمت دربدر است
چشمان ترم به کوله بار سفر است

گفتم به همه که  اربعین در حرمم
ارباب ! , ببین آبرویم در خطر است

 رضا قاسمی

اَناالغَریب

در جمع سپاهت آمدیم و رفتیم
گفتیم , که یاری بلدیم و رفتیم

گفتی که “اَناالغَریب,هَل مِن ناصِر ؟!”
ما نیز , فقط سینه زدیم و رفتیم

 رضا قاسمی

غربت و دربدری

وای , چه سخت است داغ غربت و دربدری
یک زنِ تنها بدون محرمی در لشکری

وای , چه سخت است , در شهر پدر باشی اسیر
بر سر و رویت ببارد بغض های حیدری

ذکر یا حسین

روضه کُشنده بود , ولی روضه خوان نمُرد
حتی یکی از آن همه گریه کنان نمُرد

دیدم کتیبه سوخت , گریبان خود درید
با ذکر یا حسین , زبان در دهان نمُرد

تیرباران شدی

چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد
تو زمین خوردی دورِ حرمم غوغا شد

مشک تو پاره شد و آبرویت ریخت زمین
سیلِ آن خورد به خیمه همه جا دریا شد

پهلوانِ حسن

حسن جوان شده یا اینکه مرتضی آمد ؟
و یا که ماه , به صحرای نینوا آمد ؟

تو قاسم بن حسن یا که نه … یَلِ جَمَلی ؟
که از وقار قَدَت بوی مجتبی آمد

ناموس خدا

دختر شیرزنِ حضرت حیدر … زینب
اشتباه است , بگو “حیدرِ دیگر … زینب”

هر چه که خواستم از عشق بگویم این شد
“همه ی عشق , خلاصه بشود در زینب”

خواب دیدم

آمدی با یک طَبَق با سر به شام آخرم
روشنی بخشیدی امشب بر دو تا چشم ترم

روی زانویت همیشه می‌نشستم,کو ؟ کجاست ؟!
دست هایت کو؟! چنین وضعی نبوده باورم !

صاحب کرب و بلا

شده این جمله جوابِ چه خبر کرب و بلا ؟!
“صاحب کرب و بلا آمده در کرب و بلا”
از مدینه سفر عشق , شد آغاز … ولی
آمده حکم , که پایان سفر کرب و بلا

اَیُّهَالرَّفیق

ای “با وفا رفیق !” , منم “بی وفا رفیق”
اصلا غریبه نیستم ای “آشنا رفیق !!”

یا “اَیُّهَالرَّفیق” , منم “لا رَفیقَ لَه”
یک لحظه هم بکن به دلم اعتنا … رفیق !!

مشکیِ بزم عزا

عشق یعنی روضه های بی تَکَلّف بی ریا
کوله بار مشکلات و بیرق مشکل گشا

عشق یعنی قوریِ دَم کرده با ذکر “حسین”
چاییِ خوش رنگ , زیر مشکیِ بزم عزا

چای عزاخانه

از عرش , سوز ناله ی جانکاه می رسد
دارد صدای زمزمه ی ماه می رسد
لب های قدسیان به دمت گرم می شود
“باز این چه شورش استِ” تو از راه می رسد

دکمه بازگشت به بالا