عرض ارادت

ذکرخیر تو به هر جا شد و یادت کردیم

دست برسینه به تو عرض ارادت کردیم

پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین

به غلامی در خانه ات عادت کردیم

فقط کربلای حسین

دلیل داشت تب و تاب و بی قراری ما

محرم آمد و شد وقت میگساری ما

برای آخرت ما خدا نگهدارد

در این لباس عزا عکس یادگاری ما

شیر رسول خدا

تویی که شیر رسول خدایی ای حمزه

تو نیروی سپه مصطفایی ای حمزه

اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علی است

تو هم به تیغ خودت فخر مایی ای حمزه

قوت بازوی من بود

قوت بازوی من بود که افتاده به خاک

همه ی نیروی من بود که افتاده به خاک

این همان است که یاری ولایت می کرد

مثل یک شیر ز اسلام حمایت می کرد

استغفار

اینجا کریمی هست که بسیار می بخشد
لب وا نکردی تا کنی اقرار می بخشد
تاثیر استغفار اوج باور عبد است
قبل از گنه کردن تو را غفار می بخشد

به فکر حال خودت باش ارغوانی من

حریر سبز نبوت چه شد که چین خوردی ؟

به همسرت که نگفتی کجا زمین خوردی

پس از نبی تو فقط غصه و فقط سیلی

برای یاری اسلام و حفظ دین خوردی

قدری شبیه مادر سادات

شب ها که گرم اشک و مناجات می شویم

قدری شبیه مادر سادات می شویم

از نور فاطمه به سحر فیض می بریم

تا معتکف به کنج خرابات می شویم

حسین

    این چه حرفی ست که در عالم بالاست بهشت       

 هر کجا حرف ” حسین ” است همان جاست بهشت

  رضا رسول زاده

 

 

 

احوال من از

احوال من از این تن تب دار روشن است

زندان من به چشم گهربار روشن است

از صبح تا غروب که حبسم به زیر خاک

تا صبح حالم از دم افطار روشن است

دیگر مرا ام البنین نخوانید…

عمری به پای چشم تر خود گریستم

هر شب ز داغ یک پسر خود گریستم

بر خاکهای گرم بقیع روضه خوان شدم

تنها , ز شام تا سحر خود گریستم

بانوی حرم…

ای دل خوشی خانه ام , ای بانوی حرم

با خود مبر صفا ز سرای محقرم

ای تازیانه خورده پرستوی من مرو

چهره کبود پر مکش از لانه , بی پرم

دل خوشی خانه علی…

شکسته قامتی ای یار نیمه جان علی

چه بی فروغ شدی ماه آسمان علی

مرا به خاک نشانده قد هلالی تو

گرفته سوسوی چشمان تو توان علی

دکمه بازگشت به بالا