شهر جهنم

هزار خاطره از غم نمی رود از یاد
غروب سرخ محرم نمی رود از یاد

به گاهواره ی خالی اصغرم سوگند
رباب و خیمه ی ماتم نمی رود از یاد

بدنت آب شد

شد عطش غالب و از تو جگری باقی نیست
بدنت آب شد ازتو اثری باقی نیست

هی نفس می زدی و تشنه زمین می خوردی
از تو ای جان رضا, بال و پری باقی نیست

خواهر

هر جا که خواهری است, برادر همیشه هست
دنبال هر برادر, خواهر همیشه هست

این جذبه های عشق تمامی نداشته
دلدادگی میان دو دلبر همیشه هست

به قربان اباعبدالله

شهرت ماست, محبان اباعبدالله
ریزه خواریم سر خوان اباعبدالله

نظر فاطمه از روز ازل بر ما بود
نام ما بوده به دیوان اباعبدالله

ای جان رضا

شد عطش غالب و از تو جگری باقی نیست
بدنت آب شد از تو اثری باقی نیست

هی نفس می زدی و تشنه زمین می خوردی
از تو ای جان رضا, بال و پری باقی نیست

غربت بقیع…

دلم با صفا از صفای بقیع است
غریبه ترین آشنای بقیع است

دلم چند سالی است کاسه به دستی
کنار کریمان, گدای بقیع است

شعر مدح حضرت امام حسن(ع)

گرچه تو همچون ما گدایی مبتدی داری

اما به ماها باز لطف بی حدی داری

باید حسن جان, یک کرمخانه بنا سازند

در هر کجایی که تو رفت و آمدی داری

یا حید کرار…

بی علی خانه ی حق این همه اسرار نداشت
کعبه بی عشق علی ارزش دیدار نداشت

مظهر بندگی ناب خداوند علی است
از ازل بنده چو او, خالق دادار نداشت

دست خالی میروم

در هوایت تا که باشم, پر به دردم میخورد
زیر پایت تا گذارم, سر به دردم میخورد

این جوانی خودم را خرج روضه میکنم
حتم دارم روضه ها آخر به دردم میخورد

شعر مناجات امام زمان (عج)

کارم شده ز دوری تو سوختن, بیا
بر این دل شکسته ام آتش مزن, بیا

یعقوب هم به گریه ی من گریه می کند
کنعان به گل نشست, عزیز وطن بیا

فقط بغض می کنم

وقتی که نیستی تو, بهارم بهار نیست
وقتی که نیستی تو, به دلها قرار نیست

این روزهای تلخ که بی تو به شب رسند
آهسته مردن است, دگر انتظار نیست

شعر مناجات امام زمان(عج)

ما آه سرد از دل مضطر کشیده ایم
بار فراق با مژه ی تر کشیده ایم

همساز روزگار به عشق تو بوده ایم
از دوری تو رنج مکرر کشیده ایم

دکمه بازگشت به بالا