این چه نوریست

چهره انگار… نه، انگار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟

این چه نوریست که تاریکی شب را برده
دل مرد و زن اقوام عرب را برده

الجار ثم الدار

روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود
آنچنان که راویان گفتند شب انگار بود !

پس دوباره امت موسی به هارون پشت کرد
پشت پرده دست های سامری در کار بود

جانم حسن (ع)

ازهمان روزی که گفتم یا حسین،گفتم حسن
یاحسین را یادمان دادند با جانم حسن
من نمک گیر علی و بچه های حیدرم
گفته ام هربار از این سفره نان خوردم،حسن
نیست جزاین هرکجاکه می شود روضه به پا

یادم نرفته

برگشته ام کرب و بلا دور و بر تو
پیچیده عطر لاله های پرپر تو
جان می دهم هر روز بعد رفتن تو
توکشته ی صبری حسین یا خواهرتو

رحمت اللعالمین

فلک امشب نشان داده ست روی دیگر خود را
که پس می گیرد از خلق جهان، پیغمبر خود را

محمد آخرین برگ نبوت بود از این دفتر
خدا می بندد از این لحظه دیگر دفتر خود را

مـرا بـیــا و نـزن

مـرا بـیــا و نـزن بـر زمـیـن رسمـش نیست
نکن تو با دل من اینچنـیـن رسمـش نیست

رهـا نـکـن تو مـرا، چـون که تـرک کـردن آن
کسیکه با حرمت شد عجین رسمش نیست

مولای قدسیان

مولای قدسیان شاهنشه جهان
ای امن و ای امان ای روح و ای روان
ابروی تو بود محراب عاشقان
خاک رهت بود مافوق اسمان
ای بر جهان نگار یا مرتضی علی

یا رقیه(س)

دلهایمان سرسبزِ بارانِ رقیه است
سرهایمان سرگرم طوفان رقیه است
چه خوب شد که پای این سفره نشستیم
آقا شدیم از برکت نان رقیه است

هلهله بر پا کردند

شامیان غربت مارا همه جا جار زدند
خنده بر بی کسی عترت اطهار زدند

پای راس شهدا هلهله بر پا کردند
تازیانه به اسیران گرفتار زدند

تمام محرم

بر داغ تو تمام محرم گریستم
بسیار بود این غم و من کم گریستم

بر زخمهای تو همه عالم گریستند
من هم دوباره با همه عالم گریستم

یا ولی الله

زخم معصیت به روحم مانده و کاری شده
زندگی بی تو برایم سرد و تکراری شده

بسکه دل مشغولی ام دنیا شده آقا ببین
دل به تو دادن برایم کار دشواری شده

ثناخوان زینب است

صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است
عقل بسیط واله و حیران زینب است

ایوب صابر است ولیکن درین مقام
انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است

دکمه بازگشت به بالا