حسینیه شعر

آه

جان ِ جانان جهان شد سیر از جان ، آه آه
هم چنان جسم پسر ، بابا پریشان ، آه آه

آنچه می ترسید یعقوب آخر آمد بر سرش
یوسفش شد طعمه ی گرگ بیابان ، آه آه

علي اكبرم

بايد از هر سر اين دشت علي بردارم
هر كجا مي روم آخر علي اكبر دارم

چند باري وسط راه زمين گير شدم
چون كه بايد ز تو هر نقطه كمي بردارم

اربا اربا

ای که صدها غزل از هر نظرت می ریزد
می روی پای تو اشک پدرت می ریزد

می روی و دل بابا به تپش افتاده
پاره های دل من پشت سرت می ریزد

تکیه کوچک محله ما

تکیه کوچک محله ما
رونق فوق العاده ای دارد
تکه ای از بهشت رنگین است
گر چه تصویر ساده ای دارد

یا رضیع الحسین(ع)

حرمله خندید و جانان مرا از من گرفت
این بیابان بلا جان مرا از من گرفت

با سه شعبه شعله بر جان رباب افتاده بود
حال و روز خیمه سامان مرا از من گرفت

طفل رباب

شِش حجاب از دل برون کُن تا ببینی آفتاب
نور هو را جلوه گر بین ، در وصالش کن شتاب
ای غریق موجِ دنیا از چه رو درمانده ای ؟!؟
دست حاجت حلقه کن ، بر دامن طفل رباب

العطش

نای بستنِ چشاتو نداری
با چشای باز داری خواب می‌بینی
من دارم توو گریه‌هام غرق می‌شم
تو می‌خندی اشکامو آب می‌بینی

شش ماهه حسین(ع)

دیدی چه آمد بر سر مادر؟ ندیدی
رفتی به نی حال مرا بهتر ، ندیدی
از اشک من قنداقه ات شد تر ، ندیدی؟
موی سفیدم را علی اصغر ندیدی ؟

یا علی اصغر(ع)

هرقدر میکشیم مصیبات بیشتر
مشتاق میشویم به میقات بیشتر

این تیرها درآمدنش هم مصیبت است
تو ذبح میشوی به مکافات بیشتر

باب حوائج

براي آبروي آفتاب بعد از اين
بزن به چهره ي ماهش نقاب بعد از اين

تمام عرش خدا پر شده است از عطرش
از آب و تاب مي افتد گلاب بعد از اين

یا علی اصغر(ع)

قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند

قرار شد برود با لب ترک ترکش
هزار حرمله را از خجالت آب کند

تازه داماد حرم

تب تنهایی من بود که تاب از تو گرفت
فکر نوشیدن یک جرعه ی آب از تو گرفت
به جمال حسنی دست درازی کردند
تازه داماد حرم نیزه نقاب از تو گرفت

دکمه بازگشت به بالا