شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

اربا اربا

ای که صدها غزل از هر نظرت می ریزد
می روی پای تو اشک پدرت می ریزد

می روی و دل بابا به تپش افتاده
پاره های دل من پشت سرت می ریزد

پشت دشمن ز رجز خوانی تو می لرزد
جگر از نعره ی هل من نفرت می ریزد

تیغ هرکس بخورد بر سپرت می شکند
خون هرکس که شده حمله ورت می ریزد

وسط معرکه شمشیر که می چرخانی
سر صدها نفر از دور و برت می زیزد

به سرت تیغ فرود آمد و از هم واشد
خون ز پیشانیِ همچون قمرت می ریزد

وای از آن دم که تو از اسب می افتی به زمین
گله ای گرگ ز هر سو به سرت می ریزد

صید صد نیزه و تیری کمی آرام بگیر
دست و پا گر بزنی بال و پرت می ریزد

جسم تو مثل خبر در همه جا پخش شده
بخش بخش از سر نیزه خبرت می ریزد

خواستم در بغلم گیرمت اما دیدم
پاره پاره تن زیر و زبرت می ریزد

تکه تکه به عبا می برمت اما حیف
به تکانی بدن مختصرت می ریزد

 هادی ملک پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا