اشعار ماه رمضان

رحم

 

توبه ای می طلبد عفو ِ اله ِ من وتو

که کند رحم به این ناله و آه ِ منو تو

لطف حق منتظر ِ بارش ِ چشمان کسیاست

تا بشوید گنه از روی سیاه ِ من وتو

خجالتم نده و عاصیم

 

خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن

نده جواب مرا لااقل جوابمکن 

تمام خواسته هایم برای نفسم بود

دعای من که دعا نیست مستجاب مکن

مهمانی ماه رمضان

 

از نسیم سحری روح به جانم دادند

چشمی از خون جگر اشک فشانم دادند

تا شدم هم نفس محفل رندان سحر

لذت زمزمه و آه و فغانم دادند

با دست خالی

 

از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد 

از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد

ما تحبس الدعا شده نان شبهه ایم 

آنجا که شبهه است عطایی نمی رسد

روسیاه آمدم امّا

با نگاه تو شدم عاشق ارباب کریم

به حسینت قسم این گمشده دریاب کریم

روسیاه آمدم امّا تکیه گاهم شاهاست

آمدم با سر خونین سوی محراب کریم

نذر سحر

از روزهای گرم تابستان گذر کن

از خواب بگذر سینه را نذر سحر کن

روزه که می گیری نگاهت را نگهدار

از دیدن هر چه به جز خالق حذر کن

ماه خدا

 

هر که دارد سر سودای خدا بسم الله

هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله

 

میزبانان سحر منتظر مهمانند

هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله

 

جز تو کسی نیست

 

جز تو کسی نیست پناهم شود

پوشش عصیان و گناهم شود

با خبر از حال منی عفو کن

تا که سفیدی به سیاهم شود

شمیم خوش ماه یار

حس می کنم شمیم خوش ماه یار را

آهنگ ربّنای لب نوبهار را

کم کم صدای آه سحر می رسد به گوش

آهی که زنده کرده دل بی قرار را

دنیای پر فریب

 

 دنیای پر فریب مراکور کرده است

این فرع از اصول مرا دور کرده است

شیطان برای اینکه جدا باشم از خدا

دورم بساط عیش و طرب جور کرده است

دکمه بازگشت به بالا