رضا رسول زاده

ريزه خوار

شُهرتِ ماست، مُحبّانِ اباعبدالله
ریزه خواریم سَرِ خوانِ اباعبدالله
.
نظرِ فاطمه از روزِ اَزَل بر ما بود
نامِ ما بوده به دیوانِ اباعبدالله

مقامات عشق

دلِ من با حسین می باشد
ذکرِ من یا حسین می باشد
کار با من ندارد هیچ کسی
صاحبم تا حسین می باشد

وقتی نَباشی

وقتی نَباشی تو، بهاری دَر زمین نیست
تقویم های سال، غیر از نُقطه چین نیست
 
شبهای جمعه تا سَحر، آشفته هستم
تا عصر می گویم؛ قرارِ ما که این نیست!
 

کبودیِ بازو

از دست می روی هَمه دار و ندارِ من
با رفتنت سیاه شَوَد روزگارِ من
گفتی که تا همیشه تو هستی کنارِ من
حالا چرا شکسته ای ای ذوالفقارِ من

کشتیِ پهلو گرفته ام

اسما بیا که روز جدایی رسیده است
خواهر! بیا که کار به هجران کشیده است

این روزها که بانوی این خانه هم شُدی
هَر شَب برای فاطمه پَروانه هم شُدی

شكنجه سرا

شانه به دردِ زُلفِ پریشانِ من نخورد
مرهم به دردِ چاکِ گریبانِ من نخورد

از زَهرِ مُعتمد که دو سه جُرعه خورده ام
یک قطره هم نماند که از جانِ من نخورد

مسموم سامرا

پسر زِ غصّه فقط ناله از جگر می زد
کنارِ حُجره به سر از غمِ پدر می زد

پسر به یادِ بدن لرزه ی پدر گریان
پدر زِ زهر روی خاک بال و پر می زد

سَخت می گذرد

بی تو چه سَخت می گذرد روز و ماه ها
بسته شده مسیرِ گلویم به آه ها

ما و اسارتی که کسی در زمان ندید
افتاده ایم دستِ همین دل سیاه ها

شاهِ صاحب کرم

لطفِ پروردگار را خواهم
یک نسیم از بهار را خواهم
خلوتی در کنار را خواهم
دوری از روزگار را خواهم

مولا امیرالمومنین

ای قبله گاهِ مسلمین، مولا امیرالمومنین
ای کعبه ی اهلِ یقین، مولا امیرالمومنین

نفسِ محمّد یاعلی، روحِ مجرّد یاعلی
مهرِ تو بی حَد یاعلی، مولا امیرالمومنین

گنبدِ طلای تو

هَركس دهان به مدحِ شُما باز می كند
عيسی مسيح می شود، اِعجاز می كند
یک بار زائری که به مهمانی اَت رسید
هنگامِ رفتَنَش به جَنان ناز می كند

هوای وَصل

هوای وَصل به سَر دارم و رسیدن ها
هوای پِلک به سَنگِ حرم کشیدن ها
هوای ماندنِ شَبها به صَحن های بهشت
هوای تا به سَحَرها ستاره دیدن ها

دکمه بازگشت به بالا