سید پوریا هاشمی

نیست بیداری دراین خواب زمستانی ما
چه مکافاتی شده شبهای هجرانی ما

رودها از درد ناشکری به خشکی میرسند
خشک شد از معصیت چشمان بارانی ما

نگاهی

من از این و از آن حذر میکنم
عزیزم فقط با تو سر میکنم

تو که احتیاجی نداری به من
منم که ز دوری ضرر میکنم

رحمان است

بیشتر گریه تسلای دل سوزان است…
چون بیابان که نیازش به نم باران است

میکده باز شد و زود دویدم داخل
گفته ساقی سه دهه نوبت سرمستان است..

گذشت کن

امسال هم گذشت تو از ما گذشت کن
اوضاعمان خراب شد آقا گذشت کن

وقتی پدر تویی همه کارت به حکمت است..
یا اینکه چوبمان بزن و یا گذشت کن..

یک زن مظلومه

خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است
جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است!

کاش لولای در از سمت دگر باز شود!
در اگر باز به داخل بشود دردسر است

نقطه پرگار زهراست

در آفرینش نقطه پرگار زهراست
دل دلبر و دلداده و دلدار زهراست
ناد علی احمد مختار زهراست
روح المعانی مخزن الاسرار زهراست

دلدار زهراست

در آفرینش نقطه پرگار زهراست
دل دلبر و دلداده و دلدار زهراست
ناد علی احمد مختار زهراست
روح المعانی مخزن الاسرار زهراست

بهار من!

صبحت بخیر! همسر من!هم قطار من!
یکروز دیگر است که هستی کنار من..

شکرخدا!گمان کنم امروز بهتری!
پیراهن جدید مبارک! بهار من!

آفتاب سامرا

از ابتدای گدا بودنم گدای توام
غلامزاده ام و نوکر سرای توام

ز کودکی فقط از کوچه تو رد شده ام
غریبگی نکن اینقدر! آشنای توام

حضرت عشق

زحمتی را که پدر از کار طفلان می‌کشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد

پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..

گفتم حسن

تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن
مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن

خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد
هرکسی گفت از کرم گفت از سخا گفتم حسن

سالها گریه

سالها گریه سالها روضه
همه ی عمر مجتبی روضه
روزگارش گذشت با روضه
کوچه،در،طشت چندتا روضه

دکمه بازگشت به بالا