شعر حضرت علی

ساقی رسید

ساقی رسید پسدر میخانه پر شود

باده بریزباده که پیمانه پر شود

جامی بده, حیاتِدوباره مرا ببخش

جامی که جانز حضرت جانانه پر شود

غزلیّاتِ قدیمّیِّ شما از اول

غزلیّاتِ قدیمّیِّ شما از اول

عشق بوده ست که با دست خدا از اول 

خِشت خشتِ همه را با برکاتِ نفسش

پایِ خاکستر خود کرده بنا از اول 

کعبه

چه شد که خشتسر خشت چیده شد کعبه

برای چیست کهاین قدر کشیده شد کعبه

مگر که؟ ازدل این خانه می زند بیرون

که ناز مقدماو آفریده شد کعبه

تا که حیدر دست حق گیر خداست

تا که حیدر دست حق گیر خداست

مستی و مجنونی ما بر ملاست

تا که حیدر پادشاهی می کند

ملجا ما صحن ایوان طلاست

ندارد کم از خدا

با آن کهآفریده شده ست آدم از خدا

مولاست بندهای که ندارد کم از خدا

ای اتفاق ممکنناممکن ای علی (ع)

ای جوهر تو ,هم ز تو پیدا , هم از خدا

نبود قدر مقامت

نبود قدر مقامت ولی مقدر شد

کنیز راده ی زهرا غلام حیدر شد

تو سروری و فقط سرو با تو همسر شد

کنار فاطمه عمر تو نُه برابر شد

نرسد اگر به علی کسی

نرسد اگر به علی کسی, به کجا رود؟ بهکجا رسد؟

به خداقسم که اگر کسی, به علی رسد, به خدا رسد

سویانبیا, سوی اولیا, ز طریق حب و ولا بیا

که بهجایی ار برسد کسی, ز طریق حب و ولا رسد

یا علی

مصباحِ نور جلوه گر ماه , یا علی

مفتاحِ مهر وقتِ سحرگاه , یا علی 

اسمت ضمانتِ صدق الله , یا علی

تو از خدای کردی ام آگاه یا علی 

خدا میخواست

خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد

کسی که صاحب عرش است, مهمان زمین باشد 

خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت

که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد 

ای به وصفت

ایبه وصفت, همه ی قافیه ها تکراری

عشقو شور و شعف و لطف و صفا, تکراری

شعر,بیچاره ترین, در به در تعریفت

بهرتو واژه ی تمثال خدا, تکراری

از عالم بالاست

از عالم بالاست بنیانی که من دارم

یعنی همین روح مسلمانی که من دارم

گر سجده بر تولیت آدم نمی‌کردم

آدم نمیشد خاک انسانی که من دارم

برق چشمان تو

برق چشمان تو بر ظلمت میدان تابید

کوه لرزید و به یمن قدمت ویران شد

خوب فهمید خودش تیغ علی یعنی چه

آنکه از دیدن شمشیر دودم عریان شد!

دکمه بازگشت به بالا