شعر روضه امام صادق

يا جعفر بن محمد

نبودم تا نمایم استماع منبر اورا
ولی با قالَ صادق درک کردم محضر اورا

حدیث اش هر کسی بشنفت قطعاً کِی تواند گفت؟
ننوشیداست قدر جرعه ای از ساغر اورا

زوار امام صادق

هم گرفتاره امام صادقیم
هم عزادار امام صادقیم
وقتی‌روضه‌شعبه‌ای‌ازحرمه
ماها زوّار امام صادقیم

تعظيم شعائر

ماكه آزاده ترينيم چو در بند تواييم
مستمند اثر گريه و لبخند تواييم

صاحب اصلي افلاك همه خاك تواييم
ما اضافي همان آب و گِل پاك تواييم

يا شيخ الائمه

باز هم سوخته انگار درِ این کوچه
نمکی خورده به زخمِ جگرِ این کوچه

من از این کوچه از این راه بدم می‌آید
بس که شوم است همیشه خبرِ این کوچه

ضریح حنجر

می سوخت بین شعله ها بال و پر تو

آتش نشد شرمنده از موی سر تو

آن قدر زد نعره سر تو یک حرامی

تا که پرید از خواب شیرین دختر تو

دکمه بازگشت به بالا