شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

علیِ عالی اعلی

کیست مولای شیعیان ؟حیدر
علیِ عالی حیدرِ صفدر

به شب قدر قاری قرآن
به گه جنگ فاتح خیبر

بُوَد ایتام را پدر افسوس
نیست دیگر به مسجد و منبر

چشم محراب و منبر کوفه
گشته از خون ز داغ حیدر ، تر

نسخه بی بدیل هر بیمار
یاکه دار الشفای هر مضطر

هم به روز آفتاب عالمتاب
هم به شب ماهتاب مه گستر

پهلوانی که بر کند از جای
در ز دیوار قلعه ی خیبر

انبیا جمله از دمش زنده
پادشاهان به درگهش نوکر

هم زمین فخر میکند به زمان
هم زمان بر زمین به یا حیدر

شهر علم است احمد مختار
باب آن شهر ساقی کوثر

دید تمثال پاک او در عرش
شب معراج چشم پیغمبر

هم سخن گشت با لسان علی
با رسولش چو خالق اکبر

پس بفرمود مرتضی باشد
بعد تو بر جهانیان سرور

عالمی کی دگر تصور داشت
شیر حق را فتاده در بستر

زخم فرقش بهم نمیآید
آنچنانی که ضربه زد بر سر

کشته شد مرتضی بدستان
آن شقیِ حرامی کافر

فرق او را شکافت تا ابرو
بعد سجده به ابروی دلبر

تیغ همچون بُراق تا معراج
رهسپارش نمود آن سرور

گشت معنای قاب قوسینش
فاصله یک کمان و یا کمتر

نغمه فُزتُ شد طنین انداز
در همه عرش حضرت داور

مادر دهر کی توان زائید
همچو حیدر دگر پسر در دهر

کاش در آنزمان نمی انداخت
چشم بر فرق منشقش دختر

دیدن ضربتی توانش برد
گر چه بُد سر به روی آن پیکر

آه از لحظه های در گودال
آه از ضربه های آن خنجر

دگر از غم مگو که میگیرد
این قلم شعله، سوزد این دفتر

شعر جانسوزت ای جواد گرفت
اشک از چشم عاشقان یکسر

جواد کریم زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا