مرثیه حضرت معصومه س

زهر فراغ خورد

آقا سلام خواهرتان روبراه نیست
دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست
می خواست تا به طوس بیاید ولی نشد
ور نه رفیق بی کسی ات نیمه راه نیست

محشرى باشد

امداینجا که محشرى باشد
بوى زهراى اطهرى باشد
خواهرى را ندیدم این گونه
مثل این زن برادرى باشد

غیرتم

دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم

محتضر ,خسته ,از این بی کسی ایامم

ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد

چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم

محملت

محملت خوش خرام می آمد
با شُکوه تمام می آمد

محملت بود و خیل استقبال
کم محلی نشد زبانم لال!

رسیده ام به نفس هایِ آخرم دیگر

رسیده ام به نفس هایِ آخرم دیگر
که دست هایِ خزان کرده پرپرم دیگر

میان سینه یِ خود قلب پرپری دارم
نه سایه یِ پدری نه برادری دارم

شعر روضه حضرت معصومه (س)

هر کجا حرف تو ای نور ولا می آید
جلوهء چشم من اوصاف خدا می آید
کعبه مشتاق زیارت شد و تا قم پر زد
بهر پابوسی ات از کوه صفا می آید
این چه احساس قشنگی است که بین صحنت
به سراغ دل غمدیدهء ما می آید
چشمهء خواهشم از خاک زمین بیرون زد
باز الطاف تو از اوج سما می آید
قبله گاه همهء ارض و سما بودن هم
خودمانیم به این صحن و سرا می آید
به تن خسته خود رنج مده وقت وفات
بهر اثبات مقام تو رضا می آید
بین القاب پر از سِر شما الحق که
ثانیِ فاطمه خیلی به شما می آید

حسین صیامی

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا س


ای به قم آفتاب قلب جهان

دخت موسی سلاله ی قرآن

عمه و دخت خواهر سه امام

مادر کل عالم امکان

شعر مرثیه حضرت معصومه (ع)

سرگشته ی مسیر عبور برادری

تو از تمام فاطمیان , زینبی تری!

آرام و باوقار و صمیمی و چاره ساز

الحق که نور دیده ی موسی بن جعفری

شعر مرثیه حضرت معصومه (ع)

ای سایه یِ بالا سر ِ خواهر, برادر

ای جانِ از جانِ خودم بهتر, برادر

خواهر همان احساس مادر بر برادر

دارم برایت می شوم مادر, برادر



دکمه بازگشت به بالا