شعر شهادت حضرت علی النقی

دور از وطن

عمر تو مثل علی با بی کسی سر می شود
خط به خط شرح حالت گریه آور می شود

می برد دشمن تو را در بدترین جاهای شهر
سامرا شرمنده از روی پیمبر می شود

غریب سامرا

ای جگرگوشه امام رضا

آفتاب غریب سامرا

دوستانت اهالی بالا

دشمنانت قبیله های زنا

آقا جان.

علی الدوام‌ نمک گیر دست خوبانم
چه سِرّی است در این رابطه نمیدانم!

سوار کشتی شان‌ میکنند سگ را هم..
کنار نوح‌ که هستم چه غم ز طوفانم

یا امام علی النقی (ع)

وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی
ما را کبوتر حرم سامرا کنی
درهم بخر نگاه نکن که چه میخری
رسوا شوم اگر که بخواهی سوا کنی

تقدیم به پیشگاه امام هادی (ع)

شیعه آن است که از زندگی اش سیر شود

 نام مولایش اگر آید و تحقیر شود

 شیعه آن نیست که با کفر مدارا بکند

 “یا علی” می طلبد دست به شمشیر شود

ابر سخا

بالاتراز این هاست لوایی که تو داری

خورشیددمیده ز عبایی که تو داری

ازبنده نوازی و عطایی که تو داری

آقای جهان است گدایی که تو داری

بغض سنگین

دسته دسته فرشته ها هر شب

بر تو عرض سلام می کردند

و بزرگان آسمانی ها

پیش تو احترام می کردند

اشکِ غربت

السلام علیک یا مولا

عالمی را غریبیت کشته

ای غریب غروب سامرا

عالمی را غریبیت کشته

یک حادثه ی تلخ دگر

دست اگر بست,دگر جان به خطر می افتد

بال پروانه اگر بست,دگر می افتد

 

نام او باز “علی” بود و حکایت این است

دست و پا بسته شد و بین گذر می افتد

عزادارتواییم

عمریست گدایِ عشق وبیمار توایم

تا آخر عمر هم گرفتارتوایم

تا چشم حرام زادگان کورشود

ما این دهه را فقط عزادار توایم

وحیدمحمدی

 

غربتِ پنج گوشه

مانندِ بقیع,سامرا پرپرِ کیست؟

این غربتِ پنج گوشه,غم پرورِ کیست؟

وقتی که “غم” است گوشه ی دیگرِ آن,

شش گوشه ی این ضریح,یادآورِ کیست؟

عارفه دهقانی

دکمه بازگشت به بالا