شعر مدح حضرت مولا

آسمان نوشت علی

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی
آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی

کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی

شاهکار عجیبی

همانکه خلق نموده تو را برای خودش

غزل سروده بدین وصف در رسای خودش

 چه شاهکار عجیبی, چه آفریده مگر

که بوسه می زند او خود به دستهایخودش

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

ز مقام یا صنم پر می کشد تا یاصمد

بت پرستی که ز بوی عشق می گیردمدد

مسلم و کافر ندارد نام مولایم علی

مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب وبد

حلقه به گوشِ

تاج سرت را جبرئیل آورد و خم شد

فرصت برای انتخابت مغتنم شد


ای پادشاه مهربان کشور عشق

با تو عدالت آمد و ثابت قدم شد

درّ نجف

اوزان غزل که مست مستم کرده

یک شاعر خوب و چیره دستم کرده

گویم همه جا خدا پرستم اما

ایوان نجف علی پرستم کرده 

اذازلزلت…

مقصود من از بیان هر عرض تویی

  دنیا همه مستحبّی و فرض تویی 

خواندیم به سوره ای یقول الإنسان

انسان اذا زلزلت الأرض تویی

مجید لشگری

 

امیرالمومنین علیه السلام

تا پیشه شان شاعر آیینی شد

حال دل شان همین که می بینی شد

گفتند علی خداست گفتیم که نه!

این کفر چقدر کفر شیرینی شد

مجیدلشگری

 

الیوم اکملت لکم دینکم

دلم با یا علی هر بار جانی تازه میگیرد

کتاب عشق با نام علی شیرازه میگیرد

من از “الیوم اکملت لکم” اینگونه فهمیدم

خدا با مهر او دین مرا اندازه میگیرد

برای تهنیت

برای تهنیت آن یار با وفا امروز

زدردر امد چون هدهد سبا امروز

گشود اناب گوهر فشان و خنده کنان

پس از سلام به من داد مژده ها امروز

رطب نخل نجف

نمک شور دو چشمت به زمین میریزد

خنده کردی زلبت در ثمین میریزد

دست خود را بکشی عرش برین میریزد

از نخ تار عبات حبل متین میریزد

من ذره ام

من ذره ام به لطف تو خورشید می شوم

یعنی شما هر آنچه بخواهید می شوم

من آن ابوذرم که به جرم محبتت

در دور دست چشم تو تبعید می شوم

ذکر لبانم مددی یا حیدر

شیرجنگاور بنت اسدی یا حیدر

مظهر روی خدای صمدی یا حیدر

همه ی عرش خدا را بلدی یا حیدر

همه جا ذکر لبانم مددی یا حیدر

دکمه بازگشت به بالا