شعر عيد غدير خم

حبّ حیدر

تا به دوش مصطفی تکلیف را ایزد گذاشت
از برای منکرانش ، تا به محشر حد گذاشت

چشمه چشمه از غدیرش رفت نعمت در جهان
رود شد در هر کجای عالم از خود رد گذاشت

ای جهان بر بیعتِ هر سالهٔ روز غدیر
آب اگر در دست داری ، بر زمین باید گذاشت

هر کسی نگذاشت در دل حبّ حیدر را بدان
قبر خود را در میان شعله ها خواهد گذاشت

مکتبی که از خدا او را جدا دانسته است
نام آن را یا که باید جهل یا مرتد گذاشت

آی آنانکه صحابه را ستایش می کنید
بر علی عنوانِ مولا را که جز احمد گذاشت؟

حق از اول خواست ، حیدر مالک جنت شود
خوشبحالِ ما که او را مبدا و مقصد گذاشت

 حامد آقایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا