شعر عيد غدير خم

ناد علی

دانه را صیاد می پاشد، کبوتر میخورد
زحمتش را می کشد مولا و نوکر میخورد

خلقتم دست خدا بود و علی و فاطمه
ریشه ام حتماً به سلمان یا ابوذر میخورد

چاکر آهنگری هستم که با عشق علی
حلقه اش در گوش من یا کوبهء در میخورد

لیف خرما و طناب دار هر دو شاهدند
دُر، به دست میثم تمار بهتر میخورد

من ضریحش را نمی بوسم، علی میبوسدم
طفل در آغوش بابا غصّه کمتر میخورد

مستی ناد علی را نوش جان کن در نجف
با علی و یا علی ساغر به ساغر میخورد

بیشتر، رزّاق حیدر گریه های فاطمه است
او بهشت است و بهشت از آب کوثر میخورد

مرتضا، معراج هم سهم خودش را می برد
گرچه سیب عرش را آنجا پیمبر میخورد

مصطفی داماد میخواهد، علی را فاطمه
این لباسی هست که تنها به حیدر میخورد

من سگ اصحاب کهف حیدرم با این حساب
گر نگیرم لقمه از دستش به او بر میخورد

قلعه ها و کاخ ها را میکند یک مُشتِ خاک
تا که یک مُشت یل خیبر به خیبر میخورد

جان پیغمبر به دستِ ساعتِ خوابِ علی است
لشکری ترفند از این دو برادر میخورد

نوبت سیلی حیدر هم می آید دیر و زود
غاصب باغ فدک راهش به محشر میخورد!

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا