شعر مناجات امام رضا (ع)

سلطان رئوف

مثل عشاقی که هر‌ ساعت دم از “او” می‌زنند
در حرم آیینه ها بانگ هوالهو می‌زنند

روی یوسف ها کجا و روی سلطان رئوف
از قضا این بار با هم دلبران مو می‌زنند

شعر مناجات امام رضا (ع)

از شیشه ی شکسته ی دل تارتر شدم
صحرای خشک بودم و اینبار تر شدم

از بسکه کودک دل من گریه میکند
از پیرمرد نوکرتان زارتر شدم

شعر مدح اما رضا (ع)

رضا شدی که رئوفی همیشه ناب بماند
برای عرض دعا راه مستجاب بماند

اگر تو شمس شموسی , تعجبی هم نیست
به گنبد حرمت , خیره آفتاب بماند

شعر مناجات امام رضا(ع)

درد و درمان ما امام رضاست
راحت جان ما امام رضاست
ما غلامان حضرتش هستیم
شاه و سلطان ما امام رضاست

شعر مناجات امام رضا(ع)

کوبیده ام کلون دری را زکودکی
من دوست داشتم سفری را ز کودکی
وقتی که خوب دربدر مشهدش شدم
از من گرفت دربه دری را ز کودکی

بده اشک محرم

بی قرار و خراب سلطانم
مست مست شراب سلطانم
من یکی از هزار مدیونه
کرم بی حساب سلطانم

سلطان تویی,ضامن تویی

روز ازل در عرش با اذن خداوند
ما را غبار سنگ های صحن کردند
وقت نماز صبح در صحنت ملائک
با خادمانت فرش ها را پهن کردند

رئوف آلِ على

کبوترانه به سوى تو آمدم آقا
کبوتر حرم و جلد مشهدم آقا

میان این همه سختى دلم به تو قرص است
دخیل بسته ام و رو به تو زدم آقا

کرامت سلطان

آهو برو کناری و جای مرا بده

ته مانده ی غذای سرای مرا بده

« سهمیه ی امام رضای مرا بده »

مشهد, بیا و کرب و بلای مرا بده

اذن دخول

رسیده ام در باب الجواد با امید
چرا که یاس پر است از تضاد با امید

برای رفع گره های کور آمده است
دلی که دست به دست تو داد با امید

یا حضرت سلطان

السلام علیک یا سلطان
جان عالم فدای آن چشمان
گر نگاهی به ما کنی خوب است
رحمت واسعه,رضا,باران

زیر سایه گنبد

شکر خدا که باز طبیب آفریده اند
یک نام آشنای غریب آفریده اند
صدها هزار نوکر دربستْ محضرش
ما را تمام ابن شبیب آفریده اند

دکمه بازگشت به بالا