ما مانده ایم و حسرت ایوان سامرا
جامانده ایم و دست به دامان سامرا
ما کسب آبرو ز غبار تو می کنیم
از ذره های خاک بیابان سامرا
ما مانده ایم و حسرت ایوان سامرا
جامانده ایم و دست به دامان سامرا
ما کسب آبرو ز غبار تو می کنیم
از ذره های خاک بیابان سامرا
شکر ایزد که دلبری داریم
دلبر بنده پروری داریم
دلربای مظفری داریم
در دل خویش ، گوهری داریم
مست مست از می ناب حسن عسگری ام
تشنه از جام شراب حسن عسگری ام
بنویسید و بخوانید و نپرسید چرا
من آباد خراب حسن عسگری ام
نگاه لطف تو باعث شده گدا باشم
دخیل بسته به آن صحن باصفا باشم
چه چیز بهتر ازاینکه میان اینهمه درد
به درد عشق تو همواره مبتلا باشم
امشب که کار و بار گدایان گرفته است
بوی بهشت عالم امکان گرفته است
حاجات ما روا شده باران گرفته است
عالم تمام ، ذکر حسن جان گرفته است
آسمان در طلوع یک خورشید
می کند روزهای خود تمدید
این چه نوریست در افق پیدا
این چه نوریست نور عشق و امید
کم گفتن از مقام کریمان درست نیست
غافل شدن زحرمت آنان درست نیست
وقتی که سقف روی سر ما کشیده اند
ماندن به زیر بارش باران درست نیست
از سیره ات پیداست فرزندِ علی باشی
زندان به زندان بند در بندِ علــی باشی
جز زهر آبِ خوش نخواهی خورد در زندان
وقتی حســن باشی و فرزندِ علــی باشی
ای جلوه گاه نور سلام ای امام من
زیبا جواب میدهی آقا سلام من
کی میشود بمن تو بگویی؛ غلام من
من دلخوشم که هست به وصفت کلام من
حُسن تو سِرِّ عاشقی را برملا کرد
بر طرّه ی زلف کمندت اقتدا کرد
شکر آن خدا را که ز لطف بی مثالش
روز ازل با تو دلم را آشنا کرد
مسیر شهر مدینه ستاره باران بود
و کوچه کوچهی این راه، ریسه بندان بود
مُقَّربان الهی به صف شده بودند
هوای مستی و عاشق شدن نمایان بود
هرگوشه صدای ربنا می آید
آواز خوش خدا خدا می آید
از شوق امام عسکری مست شده
خورشید ز سمت سامرا می آید