شعر ولادت حضرت معصومه

وارث زهرا

ای حرمت نور… عَلیٰ کلِّ نور
وارث زهراییِ قلبِ صبور

خواهرِ شمس ،دخترِ محجوبِ ماه
ای که شدی خالی از هر اشتباه

باغ و گلشن

این شهرِ بسته بی گمان خالی ز روزن نیست
نه! این کویرِ تَف زده بی باغ و گلشن نیست

از شاعری بویی نبرده آن که می گوید
یا حضرت معصومه گفتن شعر گفتن نیست

سلام بانو

السلام علیک یا بانو
بپذیر این سلام ما بانو

دیدن گنبد پر از مهرت
میدهد بر دلم صفا بانو

لطفِ بی حدّ تو

لطفِ بی حدّ تو در بند کشد انسان را
پر و بالی بدهد هر نَفَست ایمان را
بانویی!محترمه، عالمه و باهیبت
سر به تعظیم کشاندی همه ی نِسوان را
دخترِ حضرت ِ موسی ..هنرت موسایی

یا اخت الرضا

عالم دوباره غرق شمیمی معطرست،
تابیده بر زمین قمری که منورست،
ماهی که در جزا زشفیعان محشرست،
معصومه آمده گل موسی بن جعفرست،

یا کریمه اهل بیت

شيخ می آيد حرم ، گمراه می آيد حرم
با تمام زائرانش راه می آید حرم

هيچ فرقی نيست بين زائرانش چونکه هم_
بنده می آيد حرم ، هم شاه می آيدحرم

خواهرِ خورشید

صدا صدای تپش‌های قلبِ باران است
که مثل زمزمه‌ی قاریانِ قرآن است
ستاره‌های فلک دانه‌های تسبیح‌اند
دوباره خانه‌ی خورشید، ریسه‌بندان است

حرم آفتاب

به روی بام حرم آفتاب زائر شد
غزل تجلی باران و ابر, شاعر شد
کسی که لب به ضریحش زده مفسر شد
و شیعه از حرم قم به خلق, صادر شد

کوثر

کوثر امشب بازهم جاری شده
موسم مستی و دلداری شده
کوثری دیگر روان شد از جنان
بوی عطرش رفته تا هفت آسمان

بانوی بهشتی

در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد
سزاوارست نام هر خیابانش “ارم” باشد

رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را
بنا این است در قم, فاطمه صاحب حرم باشد

عمه سادات

ای روزهای تار! ای شب‌های دور از ماه
ای بیقراری‌های دائم با دلم همراه
ای بغض‌هایی که میایید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید بسم الله

کریمه اهل بیت

عالم حریم حرمت آل پیمبر است
کلِّ فلک همان فدک آل کوثر است

چیزی ندارد این دو جهان غیر فاطمه
دنیا چو گوی, در کفِ دستان حیدر است

دکمه بازگشت به بالا