شعر ولادت پیامبر اکرم

یا نبی الله

معادلات نگاه مرا به هم‌زده ای
از آن‌زمان که دراین کوچه ها قدم زده ای!

کشیده ایم به سلمان و سینه چاک توایم
چه پرچمی به دل امت عجم زده ای!

یا رسول الله(ص)

در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز
افکند پرده روی سر مردم حجاز
نور حقیقت از طرف عرش سر زد و
لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز

یا محمد

به جلوه ای بشِکن اقتدار کاهن را
بهم بریز از آغاز خود مدائن را
به نام نامی تو ساوه خشک شد دهنش
که دیده است به خال لبت، قرائن را

تسبیحی از ستاره

اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه
چشم زمان زمان توقف به آمنه
تسبیحی از ستاره به دستش گرفته است
حق می دهد مجال تصرف به آمنه

خیر البشر

خیر البشر وقتی که ختم المرسلین باشد

روزی ما با رحمة للعالمین باشد

عرش از پس کار امانت بر نمی آمد

آمد محمد تا امانت دار دین باشد

خرمن غصه ها شرار گرفت

سوز را حملهء بهار گرفت

سینهء سبزه ها قرار گرفت

بلبل از پای غنچه خوار گرفت

نبی مکرم

می بنوش از پیاله‌ی توحید
سجده‌ای کن حواله‌ی توحید
می‌رسد از سلاله‌ی توحید
آنکه در عرش احمدش خوانند
در زمین هم محمدش خوانند

خوش آمدی یا محمد(ص)

تو امدی و زمین در هوای تو افتاد

و عرش در هوس خنده های تو افتاد

برای درک تنفس در این جهان سیاه

هوای تازه ای از ابتدای تو افتاد

دکمه بازگشت به بالا