روضه خوان بر روی منبر دفتری دارد به دست
بی گمان منظومه ی درد آوری دارد به دست
” بیت الاحزان ” را دوباره در عزای فاطمی
شیخ عباس قمی دیگری دارد به دست
علیرضا خاکساری
بیا محله ی غم کوچه ی بنی هاشم
به پای دل بروم کوچه ی بنی هاشم
بیا که راوی غم های مادرت باشی
بیا قدم به قدم کوچه ی بنی هاشم
نمیدونم چرا دلم آشوبه
دل نگرون حال بچه هاتم
فکر نکنی که زینبت بریده
تا آخر دنیا داداش باهاتم
آفرین بر هرکه گوشش بر دهان رهبری ست
رهبری که ناهی سرسخت بدعت آوری ست
افتخار ماست که پیر و مراد راهمان
خلق و خویش فاطمی و راه و رسمش حیدری ست
دیدنی میشد اگر یار می آمد امروز
روشنی بخش شب تار می آمد امروز
خبر از یوسف گمگشته ی این شهر نداشت
هرکسی بر سر بازار می آمد امروز
امروز دزد قافله زیاد است
شمر و سنان و حرمله زیاد است
از شیعه بی اندازه کینه دارند
مهر ابوسفیان به سینه دارند
حالم بدون تو تماشایی ندارد
جز تو کسی در قلب من جایی ندارد
آن قدر خوبی به تمام شهر گفتم
من دلبری دارم که همتایی ندارد
انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم
وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم
در این حسینیه شهدا صف کشیده اند
اینجامقدس است که ما پا گذاشتیم
لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت میکنم
جز حرم جایی روم احساس غربت میکنم
حاجت خود را اگر یک شب بگیرم میروم
“لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم”
هلا که ماه محرم بهار بیداری ست
چقدر کودک مظلوم تشنه ی یاری ست
به حکم صادره ی کل یوم عاشورا
میان غزه و سوریه کربلا جاری ست
مبدا که باشد طوس مقصد کاظمین است
در آسمان ها هم زبانزد کاظمین است
هر جا که بوی تو می آید کاظمین است
با این حساب امروز مشهد کاظمین است
باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد
حر و زهیر و عابس و اسلم بسازد
باید مفاتیح الجنان “شیخ عباس”
دل را که شد ویرانه دست کم بسازد