علیرضا خاکساری

جان بر کف زینبیه ام

یک بار دگر حرم حرم خواهد شد

مانند قدیم محترم خواهد شد

تا صحن تو گر پای جسارت برسد 

با تیغ یدالله قلم خواهد شد

درّ نجف

اوزان غزل که مست مستم کرده

یک شاعر خوب و چیره دستم کرده

گویم همه جا خدا پرستم اما

ایوان نجف علی پرستم کرده 

مست لایعقل صهبای غدیرم کردند

شعر من از کرم اوست که ارزش دارد

عرش حق از قدم اوست که ارزش دارد

هیئت ام با علم اوست که ارزش دارد

خادمی حرم اوست که ارزش دارد

بعد از نماز نافله ی شب

بعد از نماز نافله ی شب دلم گرفت

با یاد غربت تو  مرتب دلم گرفت

با دیدن سواره و مرکب دلم گرفت

آقا فقط به خاطر زینب دلم گرفت

سفیر عشق…

بعد از نماز نافله ی شب دلم گرفت

با یاد غربت تو  مرتب دلم گرفت

با دیدن سواره و مرکب دلم گرفت

آقا فقط به خاطر زینب دلم گرفت  

زبان زد

بس که میان اهل مدینه زبان زدی

ماندم حسینی یا حسنی یا محمدی

یابن علی چندم این خانواده ای

یا نه علی عالی اعلای سرمدی ؟؟

دست و دل باز از…

دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود

یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود

دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند

از دل حساس و حق گویش مشخص میشود

ایهالرئوف

مهرت نشسته بر دل من ایهالرئوف

هستی تمام حاصل من ایهالرئوف

عشق تو گشته قاتل من ایهالرئوف

نامت علاج مشکل من ایهالرئوف

السلام ای بانوی ایران زمین

نم نمک بوی بهاران میرسد

بوی سرسبزی ریحان میرسد

باز دل ها در تلاطم آمده

بار دیگر باز طوفان میرسد

سَیِّدَنَاالغَریب

دوباره هیزم و آتش دوباره فاجعه ای

دوباره ضربه ی سنگین دست واقعه ای

چقدر مردم پست مدینه نامردند

دوباره هر دو سر کوچه را قرق کردند

محتشم اول راه !

لـیلی دم در مـنتظـر آمـدنـم بود

عطر نفسش علت مجنون شدنم بود

تا گم نشوم یأسنشانم شد و داغش*

یک لاله ی افسرده گل پیرهنم بود

دلشوره

دیشب فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد

یک بار دیگر رخت ماتم در برم کرد

دیشب که اشهد گفتنت ذکر لبت بود

امن یجیب ورد لبان زینبت بود

دکمه بازگشت به بالا